دو چشمت در به روی عقل پر تدبیر می بندند 
امان از این غزالانی که راه شیر می بندند
.

شبی می خواستم از فکر تو بیرون روم اما 
صف مژگان تو راه مرا با تیر می بندند
.

به لب زد کاسه ی آبی و آن بیجاره مجنون شد!
از آن موقع به پای "کاسه ها" "زنجیر" می بندند
.

تو وقتی وا کنی موهای خود را شعر می آید 
غزل می میرد آنجایی که مو با" گیر "می بندند
.

همیشه یک نگاه از دید شیخ ما گناهی نیست
نیا، نالوتیان چشمان خود را" دیر" می بندند
.

تو می آیی و خواب مادرم تعبیر خواهد شد
که من را بر ضریح کوچک یک" پیر" می بندند

.
#احمدجم 
#بنام_همنشینان_خیالی
https://t.me/ahmadjam7