غزلیات احمد جم

غلط بوده قیاس خنده اش با پسته ی خندان
و یا تشبیه  موهایش به شب های بلوچستان
.

غلط کردم بدون درک از مستی غزل گفتم 
و خیلی سرسری گفتم لبش انگور کردستان
.

چنان لب سوز و لب دوز و چنان خوش طعم و
 خوش رنگ است
لبانش طعنه ها می زد به چایی های لاهیجان !
.

و فهمیدم که آن "اخم" و "لب" و "موی" ِفرَش
 یعنی 
""الف ها"لام" ها  و"میم" های اول  " قرآن "!
.

گلم با چادرش در" جمعه ای" سمت "مصلا" رفت
"غزل" گو شد  از آن موقع "خطیب جمعه ی تهران"
.

صدای تق تق کفشش به جانم لرزه ای افکند
که در کرمان صدای نعره ی آغا محمد خان ...
.‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند
 مجنون*
و بی زر هرکه عاشق شد گرفته درد بی درمان
.

#احمدجم 
#بنام_همنشینان_خیالی

غزلیات احمدجم

تو راز آلوده ای چون نغمه ی هوهوی صوفی ها
که در تفسیر چشمانت خلاصه می شود دریا 
.

تو رمز آلوده همچون روح شعر دره ی یوشی 
که جاری شد شبی در لابه لای دفتر  نیما
.

خدا شیرین زبان و سبزه خلقت کردو روشن شد
چرا دیوانه می پاشد( شکر )بر شیره ی (خرما)
.

چه هستی که برای درد بی درمان من فرمود 
دو بوسه از لبت را در کتابش بو علی سینا
.

برای آتش روی لبت در یزد می خوانند  
برادر های "زرتشتی" سرودی تازه از  "یسنا"
.

برای گفتنت سعدی و حافظ هم به گل ماندند
و با شرمندگی این آخری ها فاضل و یغما 
.

کی ام من لاک پشتی بارِ تنهایی کشان بر دوش
و تو زیبا تر از زیباتر از زیباتر از  زیبا
.

#احمدجم 
#بنام_همنشینان_خیالی 
https://t.me/ahmadjam7

وخوابم می برد بین  هزار و یک شب موهات
و سجده میکند هاروت هم بر  سِحر ابروهات
.

هزاران سال می پیچد به گوش مردم شیراز 
صدای جینگ و جینگ نغمه ی ساز النگوهات
.

چرا یادت نمی آید که در دنیای قبلیمان
تو تاکی بودی و من پیچکی بر دور بازوهات
.

و در هندوستان روزی خدای معبدی بودی
و من هم بت پرستی در میان خیل هندوهات
.

من و تو یک نفر بودیم از اول مطمئن هستم 
سر من را خدا داده   برای روی زانوهات!
.

به دور از چشم بدخواهان بیا عاشق شویم از نو
قرار ما کنار خُم ! شب یلدای گیسوهات...

.
#احمدجم 
#بنام_همنشینان_خیالی
https://t.me/ahmadjam7