غزلیات احمد جم
بماند به یادگار
چاپ اولین مجموعه غزلم در انتشارات تخصصی شعر ایران نشر فاخر فصل پنجم ....
به قول حسین جان پناهی این خون بهای عمر رفته ی من است
و به قول خودم پله ی اول جاودانگی
پ ن
با تشکر از زحمات جناب پرویز بیگی حبیب آبادی
دوستان جان هزینه های حاصل از فروش این کتاب صرف امور خیریه می شود
برای سفارش و خرید کتاب و اطلاعات بیشتر
با جناب آقای وحید شرفی تماس بگیرید
+989366062229
عزیزان همشهری من در شهر دورود هم می توانند
با مراجعه به کتاب فروشی فروغ در پاساژ ملت کتاب را تهیه کنند
ارادتمند شما احمدجم
آمدی تا نرگس چشمت مرا جادو کند
عشق آمد که مرا یکباره زیرو رو کند
تا تو را دیدم به خود گفتم که خال گونه ات
از مسلمانی درآورده مرا هندو کند
چشم وا کردی و مژگانت به من آموختند
دزد اگر در خانه افتد خانه را جارو کند
آنقدر خوبی ملائک در بیانت گفته اند
می روی تا شاعر رویت غزل پارو کند
هیچکس زیبا نبوده مثل تو، با خلقتت
ساده میگویم خدا آمد خودش را رو کند
هر که در عالم به نحوی صید مطلب میکتد
شیخ با عمامه و معشوقه با گیسو کند
حرف عاشق از دلش آید نه از روی زبان
اصل بد صوفی نخواهد شد اگر هو هو کند
در دلم عشق تو را دارم نه بر روی زبان
عشق آمد تا که ما را یک دل و یک سو کند
#احمدجم
گل شدن را شاخه ها از روی تو آموختند
بوی خوش را مُشک ها از بوی تو آموختند
قبل کشتن دور طعمه پیچ و تابی می خورند
مار ها این شیوه را از موی تو آموختند
"پادشاهی "،"نوگرایی"، "آریایی مسلکی"
"پهلوی ها" هر سه را "پهلوی" تو آموختند
#بخشی_از_یک_غزل
#احمدجم