شُکر حق چونکه نظر بر این حقیر انداخته 
عشق حلقوم مرا در چنگ شیر انداخته
.

باد از او می سراید ، بید از شرمندگی 
پای رفتن چون ندارد سر به "زیر"انداخته 
.

زیر و رو شد قیمت بازار شال و روسری 
 ماه من تا بر سرش  شال حریر انداخته
.

"خال" بالای  لبش آتش به جانم زد،،خدا 
"دانه ی فلفل "چرا در "ظرف شیر" انداخته !؟
.

 همچو سرو آزاد بودم ،بی خبر دیدم شبی 
چشم آهویش مرا یک گوشه گیر انداخته
.

برق چشمش بر دل خشکم نشسته یا که نه
آسمان چتر ستاره بر "کویر" انداخته؟
.

بیت نابی را که از چشمش گرفتم شد غزل
عشق او شوری به شعری بی نظیر انداخته
.

#احمدجم
#بنام_همنشینان_خیالی
https://t.me/ahmadjam7